سرباز با بصیرت |
انتظار
از غــــم دوست، در این میکده فــــریاد کشم داد رس نیست کـه در هجر رخش داد کشمداد و بیــــداد که در محفل مــــا رندی نیست کــــه بــــرش شکوه بــرم، داد ز بیداد کشم
شادیــــم داد، غمم داد و جفـــــــــا داد و وفا بــا صفـــا مـــنّت آن را کـه به من داد، کشمعـــــاشقم، عــــاشق روی تو، نه چیز دگری بــــار هجــــــران و وصالت به دل شاد، کشم
در غمت ای گل وحشیِ من، ای خسرو من جــــور مجنــــون ببـــــرم، تیشه فرهاد کشممُـــــردم از زنـــدگیِ بی تو که با من هستی طــــرفه ســرّی است که باید برِ استاد کشم
سالهــــا
نوشته شده توسط زارعی در دوشنبه 92/3/13 ساعت 10:52 عصر. - لینک ثابت
درباره ی ما
نوشته های پیشین
آخرین نوشته ها
دیگر امکانات