سرباز با بصیرت |
الله اکبر اشهد ان لا اله الا الله
خداوندا فقط میخواهم شهید
نمیدانم چه باید کرد، فقط
راستی چه بگویم، سینهام از
گرچه بدم ولی خدا تو رحم کن
حضرت حق، امید تو اگر نبود
منزل ظهر جمعه82/04/06
اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علیاً ولی الله
شوم شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت
میخواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس
هستی و قادر توانایی، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده، تو کرمی کن، لطفی بفرما، مرا
شهید راه خودت قرار ده. با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین
راه برای دست یافتن به این عشق.
میدانم زندگی در این دنیا بسیار سخت میباشد. واقعاً جایی برای خودم نمییابم هر
موقع آماده میشوم چند کلمهای بنویسم، آنقدر حرف دارم که نمیدانم کدام را بنویسم،
از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای
آن دنیا، هزاران هزار حرف دیگر، که در یک کلام، اگر نبود امید به حضرت حق، واقعاً
چه باید میکردیم. اگر سخت است، خدا را داریم اگر در سپاه هستیم، خدا را داریم اگر
درد دوری از شهدای عزیز را داریم، خدا داریم. ای خدای شهدا، ای خدای حسین، ای خدای
فاطمه زهرا(س)، بندگی خود را عطا بفرما و در راه خودت شهیدم کن، ای خدا یا رب
العالمین.
دوری دوستان سفر کرده از درد دیگر تحمل ندارد. خداوندا تو کمک کن. چه کنم فقط و فقط
به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم. خداوندا خود میدانم بد بودم و چه کردم که از
کاروان دوستان شهیدم عقب ماندهام و دوران سخت را باید تحمل کنم. ای خدای کریم، ای
خدای عزیز و ای رحیم و کریم، تو کمک کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم.
و کمک کن. بدی مرا میبینی، دوست دارم بنده باشم، بندگیام را ببین. ای خدای بزرگ،
رب من، اگر بدم و اگر خطا میکنم، از روی سرکشی نیست. بلکه از روی نادانی میباشد.
خداوندا من بسیار در سختی هستم، چون هر چه فکر میکنم، میبینم چه چیز خوب و چه
رحمت بزرگی از دست دادم. ولی خدای کریم، باز امید به لطف و بزرگی تو دارم. خداوندا
تو توانایی. ای حضرت حق، خودت دستم را بگیر، نجاتم بده از دوری شهدا، کار خوب
نکردن، بندهی خوب نبود،... دیگر...
پس چه؟ آیا من هم در آن صف بودم. ولی چه روزهای خوشی بود وقتی به عکس نگاه میکنم.
از درد سختی که تمام وجودم را میگیرد دیگر تحمل دیدن را ندارم. دوران لطف
بیمنتهای حضرت حق، وای من بودم نفهمیدم، وای من هستم که باید سختی دوران را طی
کنم. الله اکبر خداوندا خودت کمک کن خداوندا تو را به خون شهدای عزیز و همه بندگان
خوبت قسم میدهم، شهادت را در همین دوران نصیب بفرمایید و توفیقام بده هر چه زودتر
به دوستان شهیدم برسم، انشاء الله تعالی.
نوشته شده توسط زارعی در شنبه 90/10/24 ساعت 11:45 صبح. - لینک ثابت
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، متن پیام به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیمشهادت دانشمند نخبهی جوان،
شهیدمصطفی احمدی روشن، اندوه دیگری بر دل دوستداران دانش و متعهدان به
پیشرفت جمهوری اسلامی نهاد. ما همگی شریک غم پدر و مادر و همسر و فرزند این
جوان مظلوم و برجسته و سرافرازیم.
اینجانب شهادت این عزیز را به
والدین و همسر و فرزندش و به جامعهی علمی و دانشگاهی کشور و به عموم
دوستداران و متعهدان نهضت علمی فراگیر، تبریک و تسلیت میگویم و برای آنان
صبر و سکینهی الهی و برای شهید عزیزمان علو درجات اخروی را از خداوند
متعال مسألت میکنم و یاد شهیدان علیمحمدی و شهریاری و رضائینژاد را گرامی
میدارم.
نوشته شده توسط زارعی در جمعه 90/10/23 ساعت 2:37 عصر. - لینک ثابت
نوشته شده توسط زارعی در جمعه 90/10/23 ساعت 2:31 عصر. - لینک ثابت
نامه حاج بخشی به رهبر معظم انقلاب
حاج بخشی در سال های اخیر
با درد و رنج بسیاری روبرو بود. او دی ماه سال 1387 با ارسال نامهای به
رهبر معظم انقلاب از دلجویی و تفقد ایشان و اعزام حجت الاسلام والمسلمین
گلپایگانی به بیمارستان برای عیادت از وی قدردانی کرد.
متن نامه حاج بخشی به این شرح است:
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
ولی امر مسلمین جهان
ای رهبر حزب الله در
سراسر دنیا، سلام و عرض ارادت این پیرغلام جبهه ها و خاک پای بسیجیان را که
اکنون در بستر بیماری افتاده است بپذیرید از اینکه آقای گلپایگانی را برای
عیادتم به بیمارستان فرستادید و این جانباز پیر و پدر دو شهید را به لطف
خود نواختید بی اندازه ممنون و سپاسگزارم. من همه جا فریاد زده ام که خط
خامنه ای خط محمد رسول الله(ص) و ائمه اطهار(ع) است، آن بزرگواران هم پدر و
مادر شهدا و جانبازان را بعد از پایان جنگ ها فراموش نمی کردند و به
دلجویی آنها می رفتند.
زبان الکن این پیر غلام
چگونه می تواند پاس لطف و محبت رهبر و مقتدایم را بجای آورد. خدای سبحان
سایه شما را بر سر همه ملت های مسلمان و مستضعفان جهان و تمامی بسیجیان
مستدام بدارد.
فدای شما - حاج بخشی
***********************************************************
حاج
بخشی در زمان دفاع مقدس روحیه? بچههای جنگ بود و تا آخرین روزهای حیات
نیز لباس مبارزه را برتن داشت. چه روزهایی که لذت بچههای آن دوران دیدن
روی حاج بخشی بود و پس از دیدن او سینه سپر میکردند که شاید بتوانند مثل
او محکم و استوار پا برزمین بکوبند و بر زمین و زمان فخر بفروشند که مائیم.
بسیجیان روح الله.
طنین صدای پرصلابتش وقت گفتن «ماشالله حزب الله» به حزبالله هویت داد و به همه ثابت کرد که «کی خسته است دشمن»
شهادت نزدیکانش هم نتوانست خم به ابروی این پدر پرصلابت بیاورد و هم در
مقابل حاج بخشی کم آوردند. از آقا مرتضی که باورش نمیشد که فرزند ساعتی
قبل شهید شده باشد و او این قدر با روحیه در مقابل دوربین باشد تا آن
خبرنگار خارجی که روحیه بخشی صبح بخشی را در زمان جنگ روایت کرده است.
همه او را دوست داشتند و به او و باورهایش احترام میگذاشتند و حتما
خیلیها جای خالی او را پس از این جس خواهند کرد. یادش گرامی و روحش شاد.
روحش شاد ، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
نوشته شده توسط زارعی در پنج شنبه 90/10/15 ساعت 6:16 عصر. - لینک ثابت
سروش نیوز: بسیجی نام آشنا، جانباز و علمدار دوران دفاع
مقدس و پدر 2 شهید که تا پایان عمر به میثاق خود با پیر جماران پایبند بود،
صبح امروز به لقاء الله پیوست.
نوشته شده توسط زارعی در پنج شنبه 90/10/15 ساعت 6:16 عصر. - لینک ثابت
روز بصیرت و بیعت با ولایت گرامی باد.
*************
این جمعه به عشق یار خواهیم آمد
با قامت استوار خواهیم آمد
ما بر سر عهد خویش هستیم هنوز
مردانه سر قرار خواهیم آمد
**************
وعده منتظران مهدی (عج ) و مریدان امام خامنه ای (مدظله العالی) ، نماز دشمن شکن جمعه
یا علی مدد
نوشته شده توسط زارعی در پنج شنبه 90/10/8 ساعت 10:35 عصر. - لینک ثابت
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن / گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم / گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم / گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن / گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن
گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن / گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن
گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن / گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن
گفتم ز حق دارم تمنای سکینه / گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه
گفتم رخت را از من واله مگردان / گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان
گفتم به جان مادرت من را دعا کن / گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن
گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم / گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم
گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن / گفتا به آب دیده دل را شستشو کن
گفتم دلم از بند غم آزاد گردان / گفتا که دل با یاد حق آباد گردان
گفتم که شام تا دلها را سحر کن / گفتا دعا همواره با اشک بصر کن
گفتم که از هجران رویت بی قرارم / گفتا که روز وصل را در انتظارم
نوشته شده توسط زارعی در یکشنبه 90/10/4 ساعت 11:33 عصر. - لینک ثابت
درباره ی ما
نوشته های پیشین
آخرین نوشته ها
دیگر امکانات